درباره سریال:
خسوف (Khosoof Series) نام یک سریال شبکه نمایش خانگی است که پخش آن از مهر ماه سال 1400 آغاز شد؛ کارگردان این سریال مازیار میری است که نخستین فیلم بلند سینماییاش قطعه ناتمام را در سال 1379 ساخت؛ او در تهران به دنیا آمده و در دانشکده صدا و سیما در رشته تدوین تحصیل کرده است و از مهمترین جوایزی که دریافت کرده میتوان به نامزدی جایزه گوی بلورین جشنواره فیلم کارلووی واری اشاره کرد؛ چطور میتوان از انتخاب خود در سنین پایین مطمئن بود؟ بالا رفتن سن، کسب تجربیات بیشتر و آگاهیهایی که نسبت به خود و محیط خویش بدست میآوریم، آیا میتواند ما را به این نتیجه برساند که اشتباه کردهایم؟ و آیا پیبردن به این اشتباه و اعتراف به آن میتواند مسیر روشنی برایمان رقم بزند؟ چند نفر از ما در دوران جوانی تصور میکردیم فرد مورد نظرمان انتخاب درستی بوده اما به انحاء مختلف متوجه شدهایم که اینگونه نیست؟ به گمان نگارنده، پیرنگ اصلی سریال «خسوف» مازیار میری بر پایه این سؤالات میچرخد؛ همه چیز درست از زمانی شروع میشود که نطفه هر یک از این پرسشها در ذهن امیر آغاز به شکلگیری میکنند؛ همینجاست که دریاهای آرام، طوفانی و مشوش خود را به ساحلهایی میرسانند که زمانی تصور میکردند مأمن امنی جز آنها نخواهند یافت و بیشک طوفان جز ویرانی هیچ حاصلی به بار نخواهد آورد؛ سریال میری یک مثلت اصلی دارد: آتیه، امیر و اسماء؛ عشق و جستجوی آن شاهپیرنگ اصلی این سریال است؛ عشق درست و عشق غلط؛ اما چه کسی میتواند مدعی باشد که عشق حقیقی را یافته است؟! اسماء که برای تصاحب و داشتن امیر از هیچ عمل خیر و شری فروگذار نیست؟ امیر که در نیمه راه میفهمد روزگاری اشتباه فکر میکرده و یا باید پای اشتباهش تا به انتها بایستد و یا همانجا که ایستاده ترمز همهچیز را بکشد؟ یا آتیه که بیخبر از همهجا و هر آنچه که میتواند در انتظارش باشد، قدم به کارزاری میگذارد که جز صداقت کودکانهاش، هیچ دستاویزی ندارد؟! هریک تصور میکنند که در جایگاه صحیح ایستادهاند؛ اما روزگار و کائنات که بهترین قاضی است، مهرهها را یک به یک برمیدارد و در جای درست خود مینشاند؛ اسماء با دروغش یک پدر را از دختری میگیرد؛ روزگار پیش از آن مادرش را از او گرفته است؛ اسماء با خودخواهیاش امیر را از آتیه جدا میسازد؛ روزگار ریحانه (خواهرش) را از پدرش به واسطه عشقِ به آتیه جدا ساخته است؛ به ظاهر همه چیز در تعادل کامل پیش میرود؛ اما تنها جایی که هیچ چیز متعادل نیست، زندگی آتیه است؛ آتیه میتوانست به امیر بگوید نه؟ همانجا که فهمید پیش از خود اسمائی در کار بوده، آنجا میتوانست بگوید نه؟ اگر انتخابش نبودن بود داستان چگونه پیش میرفت؟ میان او و امیر دنیا چگونه شکل میگرفت؟ این امکان وجود دارد که از یکدیگر جدا میشدند و یا شاید کهن الگوی جستجو نقش پررنگتری در داستان پیدا میکرد و امیر تا همیشه به دنبال آتیه میدوید. شما میتوانید قسمت 22 خسوف را با لینک قانونی و مصرف حجم ترافیک اینترنت نیم بها از رسانه فست مووی دانلود کنید.
هیج دیدگاهی ثبت نشده ;(