فست مووی

مسافران قشم به اصفهان رسیده‌اند. جلال که می‌خواهد شهرام راه متقاعد کند به‌‌همراه رزاقی راهی فرودگاه می‌شوند. ولی اتفاقی در راه است… از طرف دیگر شاهین و رزاقی شبی خاطره‌انگیز با رعنا و مادرش در نقش جهان سپری می‌کنند…

جلال که جواب رد شنیده می‌خواهد بار دیگر خودش را به عموهای مونا اثبات کند. ولی آیا شهرام که شهرتش را در خطر می‌بیند با این وصلت موافقت می‌کند؟

از دایی بهرام همچنان خبری نیست و تلاش‌ها بی‌نتیجه مانده‌ است. ولی در اصفهان مذاکرات بابایی با عموها نتیجه داده و قرار خواستگاری گذاشته می‌شود…

فینال مسابقات شطرنج برگزار می‌شود و آزیتا مقابل حریفش قرار می‌گیرد. جلال سرانجام به‌دیدار مونا می‌رسد و در این‌میان آقای رزاقی هم گرفتار می‌شود…

جلال به خانه مونا می‌رود اما او سال‌هاست که از آنجا رفته است. ولی شاهین از طریق حفره ذهنی‌اش به کمکش می‌آید. از سوی دیگر نیما که شب سختی را تنها در جزیره سپری کرده صبح با صدایی بیدار می‌شود…

جلال که سرخوش از رسیدن به اصفهان است در همان بدو ورود با اولین بحران روبرو می‌شود؛ پیرمردها گم شده‌اند. از سوی دیگر جستجو برای پیدا کردن گلی در جزیره ادامه دارد. مرجان لحظه‌ای گلی را می‌بیند ولی…

خانواده ربانی در دو جبهه عازم سفر شده‌اند؛ نیما پرواز سختی را پشت سر می‌گذارد. شهرام با پدیده شهرت روبرو می‌شود. شاهین و جلال و پیرمردها هنوز در راه هستند…

زندگی آرام اعضای خانواده ربانی با ورود ناخواسته یک مار، پیدا شدن یک نسخه خطی نفیس و یک حفره اسرارآمیز دچار تحولاتی می‌شود…‌

شاهین به‌ همراه جلال بر سر قرار با خانم دکتر می‌رود و بهرام هم میزبان آزیتا و نیماست. ولی اوضاع خیلی خوب پیش نمی‌رود. شاهین می‌خواهد دوباره به حفره ذهنی‌اش برگردد…

زندگی آرام اعضای خانواده ربانی با ورود ناخواسته یک مار، پیدا شدن یک نسخه خطی نفیس و یک حفره اسرارآمیز دچار تحولاتی می‌شود…‌