فست مووی

این طرف جمشید قاسم‌پور و‌ یک جسد در نیسان آبی، آن طرف پری و پرستاری مادر رضاسوسن! رضاخرسند هم که از هر دو طرف درگیر ماجرا.

دو سه سالی گذشت، رابطه جمشید و زری دیگه مثل سابق نبود، رضا و‌ پری هم دیگه اون رضا و پری قبل نبودند تا اینکه شب عروسی ممد… ای واای از شب عروسی ممد، ای فریاد از شب عروسی ممد!

گزیده‌ای از پشت صحنه‌های جالب و خنده دار سریال نیسان…

نیسان آبی قصه جمشید است و رضا، قصه دو دوست قدیمی که روزی روزگاری عاشق دو خواهر به اسم زری و پری شدند و با آن‌ها ازدواج کردند. نیسان آبی قصه جیب خالی است و پول، قصه عشق است و شیفتگی، قصه خیانت است و وفاداری و از همه مهمتر نیسان آبی قصه خانواده است و خانواده و خانواده…

جمیله مُرد، پدرام آمد، ممدرضا بالاخره تکلیفش را فهمید، زری شک کرد، رضا فهمید، جلال راه برگشت نداشت، کرونا آمد، خلاصه همه چیز به هم پیچید…

جمیله و جلال دور از چشم بقیه به رابطه شان ادامه دادند، ولی خورشید همیشه پشت ابر نمی ماند…

جمشید روی کاغذ تعهد زیاد داد ولی مهم‌ترین تعهدی که باید می‌داد تعهد معنوی به زندگی‌اش بود که…

«مردها که تنها می‌شوند یک کاری دست خودشان می‌دهند» این خلاصه زندگی این روزهای جمشید است و…

جمشید تازه با زندگی جدیدش خو گرفته بود که تصمیم برای فروش گاوداری، اتفاقات جدیدی برای او و رضا رقم می‌زند و…

در قسمت چهاردهم نیسان آبی، رضا در جستجوی آن است که سر از کار کامبوزیا در بیاورد و جمشید هم در تلاش برای ساختن افعی 2، رویاپردازی می‌کند…