فست مووی

رضا، حمال طلا است. شغلش رساندن طلا و جواهرات از کارگاه به مغازه است. یک روز در مسیر از او دزدی می‌شود و او باید غرامت بپردازد. او از دوستش لویی کمک می‌گیرد، اما نوسانات بازار تهران اوضاع او را بدتر می‌کند…

چارلی معاون وزیر در مهمانی سالگرد ازدواج به گوش خودش شلیک کرده و میهمان ها تلاش می کنند این قضیه را از هم پنهان کنند…

پسر بچه ای به نام جولی تا عصر و تا قبل از مسابقه اسکی، فرصت دارد بز کوهی که به روستاه پناه آورده و قرار است قربانی یک رسم محلی شود را نجات دهد…

این فیلم زندگی سه زن افغان را روایت می کند که با پیشینه های خانوادگی و فرهنگی مختلف در شهر کابل زندگی می کنند و با مشکلات بزرگی دست به گریبان هستند. حوا، زنی بیوه و باردار است که همراه پدر و مادر شوهرش زندگی می کند اما کسی برایش اهمیتی قائل نیست و او فقط می تواند با بچه ی درون شکمش درد دل کند. مریم، گوینده ی خبر تحصیل کرده ای است که قصد جدا شدن از شوهر خیانتکارش را دارد اما در همین حین متوجه باردار بودنش می شود. عایشه، دختری 18 ساله است که به اجبار خانواده اش، باید با پسرعمویش ازدواج کند اما…

این فیلم درباره کارکنان رادیو آبادان و مردم این شهر است که چگونه با دست های خالی و سختی زیاد، از خاک وطن دفاع کرده اند و شهر آبادان را که در آستانه سقوط است نجات می دهند.

راحیل یک جراح است و همسرش را در حین عمل جراحی از دست داده‌است. او تصمیم می‌گیرد جنازه همسرش را بدزدد و او را طبق وصیتش در یک روستای دور افتاده، در کنار پدر و مادرش به خاک بسپارد، کاری که خانواده همسر با آن موافق نیست. راحیل در میانه راه با ملک الموت روبرو می‌شود و می‌فهمد که دیگر فرصتی برای انجام خواسته همسرش ندارد. اما ملک الموت به جای قبض روح راحیل، عاشق او می‌شود و…

این فیلم ماجرای زنی به نام گیلدا را روایت می کند که صاحب رستورانی به نام سپید است. او در یکی از شب ها اتفاقی برایش می افتد که سیاه ترین شب زندگی اش می شود و برای نجات زندگی اش تا صبح فرصت دارد…

فیلم درباره دختر آرمان‌گرایی است که قصد دارد مشکلات جامعه و مردم را به تنهایی از میان بردارد. او به دلیل علاقه به ورزش فوتبال از مدرسه اخراج می‌شود و…

شکوه، زنی میانسال است که متوجه می‌شود فرزندان همسر سابقش فریدون، او را به خانه سالمندان سپردند. او و همسر دومش رضا، تصمیم می گیرند از فریدون نگهداری کنند؛ آن هم در خانه خودشان. در این حین، رابطه شکوه و فریدون به طرز قابل توجهی تغییر می کند. این موقعیت جدید بر زندگی روزمره شکوه و رضا تاثیر می گذارد و تغییرات ناخواسته ای برای هر سه نفر آنها به همراه دارد…

خیانت و تعصب سرنوشت تلخی را برای سوگند 15 ساله رقم می زند، که حاصل آن در به دری، بی پناهی و تنهایی است. سال ها می گذرد، بنفشه خواهر سوگند تصمیم می گیرد خواهر گمشده خود را بیابد و پرده از رازی بردارد که سالها پنهان مانده است…